آنچه در این متن میخوانید صرفا برداشت شخصی من از فیلم interstellar یا میان ستاره ای است. و نظرات کاملا شخصی و آلوده به فضای ذهنی من خواهدبود.
امروز فیلم interstellar را دیدم، انگار نولان حلقه ای بین رابطه زمان ذهن، محیط و آینده برقرار کرده است .
فیلم interstellar یا میان ستاره ای هم مانند دو اثر جالب دیگر نولان که مربوط به زمان هست آدم را ساعت ها به فکر فرو میبرد.
در اولین مورد در فیلم اینسپشن، ما به ذهن سفر میکنیم و این را درک میکنیم که یک ایده چگونه در ذهن کاشته میشود و ممکن است سال ها بعد همین دانه تبدیل به تغییر تصمیم های بزرگ ما شود.
آنجایی که لایه های سفری پر خطر در لایه های عمیق ذهن طی میشود تا مفهومی در ذهن فرد نهادینه شود و همان مفهوم آن قدر پرورش یابد که بر تصمیم شخص تاثیر گذار شود.
در interstellar اما، زمان به جای ذهن در محیط بررسی میشود. گویا نولان قصد ندارد جسارتش در مورد دست بردن به تغییرات بنیادین را بیخیال شود، حتی اگر برای این موضوع به تخیل متوسل شود.
و در نهایت tnet که باز مارا به سمت پیچیدگی زمان در واقیع این بار در سطح کلان میبرد.
تقریبا interstellar و tnet و inception هر یک جمله مشترک دارند.
“آن چیزی که اتفاق افتاده، افتاده”
گاهی وقت ها حس میکنم نولان یک آدم مذهبی هست ( شاید هم باشد) و اعتقاد شدید دارد که همه چیز” قسمت یا تقدیر” است و ما هیچ کاره ایم.
اما وقتی دقیق تر دقت میکنیم مشاهده میکنیم که او در هر سه گانه اش در زمان مارا تا مرز حبس کردن نفس در سینه هامیبرد و یهو همه چیز را برمیگرداند.
interstellar را از جایی دوست داشتم که قبلش tnet را قبلش دیدم مانند شگرد های بازگشت به گذشته دیگر فیلم هایی که گفتم.
آنچه که نولان عرضه میدارد یک یا چند سادگی تکنیک ساده سینمایی نیست که به سادگی بگوییم خب حالا چه ؟
بلکه من او را در جسارتش برای به تصویر کشیدن اساسی ترین موارد زندگی بشر در پر اهمیت ترین تصمیم ها ستایش میکنم
همان جایی که در فیلم interstellar کوپر تمام تلاشش را میکند که برای رسیدن به خانواده اش همه کار کند.
همان جایی که در فیلم tnet شخصیت اصلی Protagonist در CIA تلاش میکند آن دختر را در کنار ماموریتش نجات دهد.
یا در Inception که دیکاپریو در نقش cubb به دنبال همسرش تا آخرین لایه ذهن میرود و در نهایت با فرفره و خانواده فرضی/ واقعی فیلم را تمام میکند.
گاهی برایم خنده است که چگونه آمیختگی غریزه انسانی با اینگونه مفاهیم پیوند میدهیم. اما خب راستش را بخواهید به همین مقدار بشر و ژن خودخواهش برای بقا تلاش میکنند.
حتی اگر حاضر باشند در یک سیاهچاله یک طرفه در جهت برعکس برای رسیدن به جمع خود تلاش کنند و صندلی اضطراری رو بشکند و وارد بعد 5 ام شوند.
شاید خواندن نوشته من در مورد چه کسانی زمان مارا هدر میدهند هم موضوع جالبی برای شما باشد.