رمان دختری با چشمان طلایی اثر انوره دو بالزاک

زمان مطالعه 6 دقیقه.

چند سال پیش که در به در به دنبال یکی از کتاب های بالزاک بودم همینطور که بین غرفه های نمایشگاه کتاب قدم میزدم  یهو چشمم به جلد زیبا و اسم این کتاب یعنی رمان دختری با چشمان طلایی خورد و توجهمو حسابی به خودش جلب کرد و اونجا بود که تصمیم گرفتم این کتاب بسیار جذاب و هیجان انگیز رو بخرم. حالا که شرایطی پیش اومده میخوایم درباره این کتاب بیشتر باهم حرف بزنیم

خب با نویسنده کتاب رمان دختری با چشمان طلایی شروع کنیم:

File:Honoré de Balzac (1842).jpg

مثلا فرض کنید شما  تو یه خانواده از  قشر متوسط بزرگ شدید و از 8 سالگی هم به مدرسه شبانه روزی فرستاده شدین ولی بعدش ترک تحصیل میکنید و همراه خانواده به یه جایی مثل پاریس میرید و در نهایت فارغ التحصیل رشته حقوق میشید اما یه روزی حس میکنید شما برای چیز دیگه ساخته شدید و میرید سمت علاقتون یعنی ادبیات و بجای اینکه روزها پشت میز دفتر کارتون بشینید و همش با معما های خسته کننده پلیسی کلنجار برین یه قلم به دست بگیرین و شروع کنین به نوشتن و نوشتن و نوشتن.

این دنیای شگفت انگیز قصه زندگی نویسنده این کتاب یعنی  انوره دو بالزاک هست. اگر در قرن 18 تو کشور فرانسه زندگی میکردین احتمالا بعید بود ادمی مثل ایشون رو نشناسید چون بهش میگفتن پیشرو مکتب رئالیسم  به این دلیل که به صورت دقیق شرایط اجتماع و طبقه ضعیف جامعه رو توصیف میکرد و  این کارو انقدر ادامه دادن تا تونست کتاب کمدی انسانی رو با نود تا رمان و داستان کوتاه منتشر کنه .

عشق ، احساس ،فداکاری عناصر تشکیل دهنده یک زن هستند . انوره دو بالزاک

حالا بریم سر خلاصه کتاب رمان دختری با چشمان طلایی :

حرف اصلی کتاب منعکس کردن واقعیت های موجود بین  اکثر مردم و قشر کارگر جامعه هست . و داره این موضوع در قالب داستان و یک تراژدی برامون مطرح میکنه.

مثل همه تراژدی های دیگه تو این کتاب هم قهرمان ( هنری||Henry) داستان یه سری اتفاقات براش می افته که دچار تغیر تحول میشه و میخاد بدونه ایا بچه یک رابطه عاشقانه هست یا یک رابطه نامشروع…!

اوایل کتاب ما با پاریس به صورت زیر آشنا میشیم که نویسنده یه جوری حس دورویی پاریس به بهمون نشون میده مثلا در جایی میگه:

توجیه چهره دوزخی پاریسی ها نیاز به ادبیات غنی ندارد.

شاید به همین خاطر است که پاریس را جهنم نامیده اند …

شاید [این موضوع] از جنبه هایی شوخی محسوب شود اما این ویژگی ها دراین نام گذاری بی تاثیر نیست.

بعد به شیوه ی خودش مارو وارد فضای زندگی قشر ضعیف جامعه یعنی کارگر میکنه همون فضایی که در اون یک انسان مجبوره برای زتدگی کردن همه بنیه خودشو به کار بگیره و خلاصه اینکه در این قسمت کتاب همه سعی خودشو میکنه که برای ما طبقات مختلف جامعه رو با هم مقایسه کنه تا ما رو بیشتر با جامعه ای که داستان در اون اتقاق افتاده آشنا کنه.

حدود سی صفحه اول کتاب همینطوری و با همین حال و هوای کارگر و محیط اجتماعی پاریس میگذره بعد از اینکه حسابی ما رو با فضای داستان آشنا کرد میاد توضیح میده که یه فردی بوده به اسم لرد دودلی که با دخترای جوون ازدواج میکرده بعد اونا رو وادار به رابطه نامشروع با پیرمردا میکرده که هنری قصه ما هم محصول یکی از همین روابط نامشروع بوده بعد یه آقایی به اسم لرد دومارسه اونو تحت کفالت خودش میگیره اما چون مجبور نبوده که براش پدری کنه اونو میسپاره دست خواهرش، خواهره هم با یه حقوق ناچیز برای هنری یه معلم سرخونه میگیره که یه کشیش با تجربه بوده و هنری رو با آدمای با نفوذی آشنا میکنه ولی هنری یه ایرادی داشته ، اونم این بوده که خدا رو قبول نداشته.

هنری صدای خوبی داشته و وقتی توی خیابون قدم میزده همه زن ها عاشقش میشدن و همه مرد ها سعی میکردن تا باهاش طرح رفاقت بریزن یکی از همین مرد ها یه جوون روستایی بوده به اسم پائول که تازه به پاریس اومده بوده و همه مسخرش میکردن ولی هنری واسه اینکه از پائول به عنوان سپر بلا استفاده کنه باهاش دوست میشه پائول از این دوستی خیلی خوشحاله ولی از یه طرفم از هنری میترسه.

هنری مردی است که نمونه اش یک در هزار است و خواهید دید که به هرچه بخواهد میرسد و حتی اگر روزی ببینم وزیر امور خارجه شده تعجب نمیکنم هیچ چیزی جلو دارش نیست.پائول

هنری در حال قدم زدن بوده که با یه دختر زیبا با چشم های طلایی آشنا میشه و به پائول میگه که این دختر چشم طلایی آرامو قرارش رو گرفته. از قضا این دختر زیبا هم عاشق هنری میشه و این شروع یک ماجرای عاشقانه است.

وقتی دختره سوار کالسکه میشه هنری تعقیبش میکنه تا آدرسشو پیدا کنه. فردای اون روز خدمتکارشو میفرسته تا بره یسری اطلاعاتی رو راجب دختره بدست بیاره این خدمتکاره هم میره یه پولی میده یه پست چی و میفهمه اسم اون دختره پاکیتاست (||Pakita ) و البته راجع به اون عمارتی که دختره توش زندگی میکرده هم یسری چیزا از مامور پست و از میوه فروشا میشنوه که توی دلش از رسیدن هنری به پاکیتا ناامید میشه.

البته به قول پائول که دوست صمیمی هنری بوده هنری به هر چیزی که دلش میخواسته میرسیده.اما همینطور که تلاش میکنه متوجه میشه که پاکیتا معشوقه یه پیر مرد هست و خودشو توی یه مثلث عشقی میبینه.

خلاصه هنری وقتی اینو میفهمه یه نامه عاشقانه برای پاکیتا مینویسه بعد پاکیتا از طریق یه مرد دورگه باهاش قرار میزاره.هنری به آدرسی میره که مرد دورگه میگه و از اون به بعد چند بار دیگه هم همدیگه رو میبینن.

توی ملاقات دوم هنری میفهمه که پاکیتا اسیر شیطان شده و اون نامه هایی که از پاریس براش میومده با خون و حسادت خاصی نوشته شده و البته میفهمه پاکیتا خوندن و نوشتن بلد نیست، این ماجرا ادامه داشت و همینطور همدیگه رو میدیدن تا اینکه تو دیدار آخر هنری دیر میرسه سر قرار و میبینه که یک قاچاقچی دختر ( مثل همون کسایی که مادر هنری رو خریده بودن ) با چاقو افتاده به جون پاکیتا و اونو کشته (این صحنه برای من یکی از تاثیر گذار ترین صحنه های داستان بود) و به هنری میگه تو حتما فرزند لرد دودلی هستی و اونجا هنری وقتی میفهمه که خودش هم محصول ازدواج یکی از همین دخترای جوون با یه پیرمرد هست خسته و افسرده میره خونه پائول، اما به دلیل این که از موضوع فرار کنه به پائول میگه که پاکیتا از بیماری سل مرده. دقیقا نکته عجیب داستان که مخاطب رو به فکر فرو میبره اینجاست که چرا هنری حقیقت رو مخفی کرده …..

نقل قول های طلایی کتاب رمان دختری با چشمان طلایی:

توی هر کتابی یه سری جملات طلایی هست که روی زندگی ما آدما تاثیر زیادی داره حتی مثلا بعضی وقتا یه جمله یا حتی یه کلمه میتونه مسیر زندگی آدم رو عوض کنه مثل جملات زیر:

اگر کمی به اطرافت و آدم ها دقت کرده باشی قطعا باید متوجه این نکته شده باشی که زن ها عاشق مرد های شیک پوش میشوند
پائول، هرگز فراموش نکن مادامی که خودت را دست کم بگیری، در نظر اطرافیان بسیار حقیر خواهی بود؛درونت هرچه می خواهد باشد سعی کن ظاهرت را توانمند جلوه دهی.

و اما کلام آخر…!

اوایل کتاب ممکنه یه مقدار کسل کننده و بیهوده به نظر برسه اما کم کم که وارد ماجرای داستان میشین و بازی این عشق پرسوز و گداز شروع میشه انقدر از کتاب لذت میبرین که دوست ندارین یه لحظه از خوندنش دست بکشین این کتاب برای دوستانی که دنبال کتاب نمایشنامه انگلیسی به حالت تراژدی میگردن میتونه گزینه مناسبی باشه.

اگر  برایتان جذاب بود احتمالا مطلب من در مورد کتاب جین ایر ، بلندی های بادگیر ، مزرعه حیوانات و تصویر دوریان گری هم خوشتان خواهد آمد. یه سر بزنید:)

برای شاختم به صفحه درباره من و در صورت ارتباط به صفحه تماس با من مراجعه کنید.

9 دیدگاه روشن رمان دختری با چشمان طلایی اثر انوره دو بالزاک

  • خیلی خوبه عالی

  • امیر صفا محمدی

    سلام واقعا داستان جالب و هیجان انگیز بود
    خیلی خوب تعریفش کردی

  • وقتی یک نفر زندگی اش اینگونه میشود و خودش حاصل همان اشتباه است کاملا دیدگاهی متفاوت دارد . عالی بود رسول عزیز

  • مهشید عزیزی

    مثل همیشه جذاب و خوب

  • کتاب خوبی هست من قبلا مطالعه کردم و برام یادآوری شد.

  • خیلی خوب بود

  • من فقط نفهمیدم که چرا پاکیتا کشته شد علت اون چی بود چرا خواهر هانری به اون حمله کرد؟

    • بله منم متوجه آخر داستان و دلیل کشته شدن پاکیتا نشدم !
      و اینکه وقتی در دیدار دوم پاکیتا گفت ما گاریتا ، هانری قصد کشتن پاکیتا رو کرد ؟

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

بیشتر بدانید

روند پیوستگی مطالب
در تلاشم که یادگیری های خودم را با شما به اشتراک بگذارم اگر نمیدانید مسیر یاد گیری چیست بیشتر با آن آشنا شوید
مسیر مطالب
هم چنین میتواند مسیر های یادگیری فعلی من را مشاهده کنید و با من در موارد که علاقه دارید هم مسیر شوید
تقویم محتوا
اگر برایتان جالب است از نوشته های آینده من باخبر شوید و در مواردی که دوست دارید مرا همراهی کنید.
آیا کامنت بزارم ؟
شاید سوال این باشد که آیا باید برای مطالبی که میخوانم نظر بدهم یا خیر . نظرات شما از هر مدلی ( پیشنهاد و انتقاد یا تشکر یا حتی فشردن دکمه لایک ) که باشد موجب میشود که از بینش و درک شما خواننده عزیز باخبر بشم و بتوانم بابت زمانی که شما برای خواندن مطالب کردید احساس رضایت و انرژی داشته باشم :)

تقویم نوشته ها

فروردین 1403
ش ی د س چ پ ج
 1314151617
18192021222324
25262728293031
01020304050607
0809101112